چه روزهایی بود روزهایی که تو به من خیانت می کردی و من چه احمقانه حتی به خاطراتمان وفادار بودم
+++
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود، عادتی که باور شود، باوری که خاطره شود و خاطره ای که درد شود
+++
شاید از مد افتاده باشد، شاید دیگر اندازه ام نباشد، اما همچنان عطر خاطره میدهد پیراهنی که روی شانه هایش اشک ریخته ای!
+++
یه زمانی میرسه که خاطره های خوب هم آدمو دیوونه میکنن
+++
خاطره یعنی یه سکوت غیر منتظره میون خنده های بلند
+++
حراج کرده ام؛ تنهاییم نصف قیمت...
سوگ خاطره ها خرج می خواهد دیگر
+++
ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ، ﯾﮏ ﺭﻭﺯ، ﯾﮏ جایی، به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﺑﺮ می گردد!
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ!
ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ!
+++
لعنت به بعضی خاطره ها که مثل مین های عمل نکرده توی روحت کاشته شده و با یک حرف می ترکن
+++
من خاطرت را می خواستم نه خاطره ات را
+++
لعنت به بعضی آهنگا، به بعضی خیابونا، به بعضی حرفا
لعنتیا آدمو میبرن به روزایی که واسه از بین بردنش تو ذهنت ویرون شدی
+++
گاهی عمیقا مایلم «ماهی» باشم!
ماهی حافظه اش هشت ثانیه است، بی هیچ «خاطره» ای
+++
از بعضی از آدم ها تنها خاطره می ماند، از بعضی های دیگر هم هیچ
خاطره ساختن لیاقت می خواهد!
+++
مغز هم دندون داره، فقط جای غذا "خاطره" گیر میکنه لاش
+++
کسی دست هایت را نمی گیرد...
در جیبت بگذار، شاید خاطره ای ته جیبت مانده باشد که هنوز گرم است
+++
گاهی ارزش واقعی یک لحظه را تا زمانی که به یک خاطره تبدیل نشود نمی فهمیم
+++
و بعد از رفتنت تنها من ماندم و فانوسی از خاطره ها کنج طاقچه اتاق...
دود می کند و می سوزد و می سوزاند!
+++
خاطرات را باید سطل سطل از چاه زندگی بیرون کشید.
خاطرات
نه سر دارند و نه ته، بی هوا می آیند تا خفه ات کنند، میرسند، گاهی وسط یک
فکر، گاهی وسط یک خیابان، سردت می کنند، داغت می کنند، رگ خوابت را بلدند،
زمینت می زنند!
خاطرات تمام نمی شوند
+++
یک مشت خاطره جوانه میزند هر شب از بالشتی که سنگین شده از اشک هایم
+++
حمله خواهند کرد، خاطراتی که زبان آدمیزاد نمی فهمند
+++
یکی از بدترین ظلم هایی که "عطرها" و "آهنگ ها" به ما میکنن اینه که بدون اجازه گرفتن، هولمون میدن وسط خاطرات!
+++
موقع Delete فولدر خاطراتت، ذهنم Error می دهد
گمانم یکی از فایل ها در حال اجراست
+++
ﺧﺎﻃﺮﻩ الکل ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﭙﺮﻩ!
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺧﺎﻃﺮﻩ س... می مونه ﻭ دمار از روزگارت در میاره!
+++
باران که می بارد با خودم فکر می کنم که تو را قطره قطره برایم آورده اند
+++
کوله بارمو دارم می بندم برم یه جای دووور که هیچ خاطره ای نداشته باشم!
+++
بعدها وقتی که تنها خاطراتم مانده است، رهگذر می آید و من نیستم