loading...
پیامک - sms
admin بازدید : 17 شنبه 04 آذر 1391 نظرات (0)
سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد.
ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل.
یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدیدی شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید.
ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: "اگر مؤمن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود."
اما خوشحالی مؤمنان و ملای مسجد دیری نپایید. صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست.
ملا و مؤمنان چنین ادعایی را نپذیرفتند.
قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از اینکه سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت: "نمی دانم چه بگویم؟! سخن هر دو را شنیدم، یک سو ملا و مؤمنانی هستند که به تأثیر دعا و ثنا ایمان ندارند و سوی دیگر مرد شراب فروشی که به تأثیر دعا ایمان دارد."
برچسب ها داستان , تأثیر , دعا ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 23
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 30
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 21
  • بازدید ماه : 21
  • بازدید سال : 23
  • بازدید کلی : 7,681
  • کدهای اختصاصی